درس یازدهم/ هم نشین
هم نشين
پيوند :پيوستگي، ارتباط |
خرسندي: رضايت، خوشحالي |
شكيبا: صبور، بردبار |
دل انگيز: روح نواز |
مصائب :ج مصيبت: بلا وگرفتاري |
لاف دوستی میزنند: ادّعاي دوستی میکنند |
ديدار يار غايب، داني چه ذوق دارد؟ ابري كه در بيابان بر تشنهاي ببارد ذوق: اشتياق بيابان و تشنه و ابر: مراعات نظير تشبيه مركّب(مشبه: ديدار يارِ غايب) (مشبّه به: ابري كه در بيابان بر تشنهاي ببارد). وجه شبه: اشتیاق آور ملاقات دوست دور از دسترس، مانند ابري كه در بيابان بر انسان تشنه مي بارد، شورانگيز و اشتياقآور است. |
||
گرگان و ميشان: تضاد |
گسترده: فراگير |
باري بر دل: باعث دلواپسی و گرفتاري |
مصاحبت: همصحبتی |
همواره: همیشه، مکرّر |
ميگريز: فرار کن، بگریز |
تا تواني ميگريز از يارِ بد يارِ بد بدتر بود از مارِ بد تا میتوانی از دوست و همراه بد، دوری کن؛ دوستِ نامناسب از مارِ زهرآگین نیز بدتر است مار بد تنها تو را برجان زند ياربد بر جان و بر ايمان زند مارِ زهرآگین، تنها جان تو را میگیرد ولی همنشین بد، جان و ایمانت را با هم میگیرد. آرایهی تکرار در واژههای«مار / یار / بد». واجآرایی در تکرار حروف«ا/د/ر». |
||
نشايد: شايسته نیست |
احمق: نادان |
صحبت با كسي دارند: با كسي هم نشيني كنند. |
نيكو خلق: خوش رفتار |
معصيت: گناه |
به صلاح بود: در راه راست و درست باشد |
مصر: اصرار كننده |
اعتماد: تكيه |
صحبت: هم نشيني |
منش: اخلاق |
پليد: آلوده، ناپاك |
طبيعت: خلق و خوی(در اين جا) |
نبوت: رسالت، پيامبري |
طريقت: راه وروش |
خاندان: سلسله، خانواده، ایل و تبار |
میش: گوسفند |
جامه: لباس، پوشش |
مصائب: بلاها، گرفتاریها. جمعِ مصیبت |
اثر: نتیجه. |
جملهی«اینان باری بر دل هستند، نه یاری همدل»آرایهی سجع دارد. |
|
همدل: دلسوز، یکدل |
منش: خُلق و خوی |
خصلت: ویژگی، خصوصیّت. جمع آن: خصال |
المرءُ علی دینِ خلیلهِ و قرینهِ: انسان بر دین و آیین دوست و همنشین خود است. |
||
با بدان کم نشین که صحبتِ بد گرچه پاکی، تو را پلید کند آرایهی تضاد بین«پاک/پلید». با افراد بد همنشینی نکن که همنشین بد، با آلودگیها و ناپاکیهایش، پاکی تو را آلوده میکند. آفتابی بدین بزرگی را لکّهای ابر ناپدید کند آرایهی تناسب بین«آفتاب/ ابر». همان گونه که خورشیدی با این عظمت، با لکّهی کوچک ابری پوشانده میشود. |
||
پسرِ نوح، با بدان بنشست خاندانِ نبوّتش گم شد پسر حضرتِ نوح با دوستانِ بد هم نشینی کرد و ایل و تبار رسالتش را گم کرد. (تلمیح به داستان حضرت نوح). سگِ اصحابِ کهف، روزی چند پیِ نیکان گرفت و مردم شد سگِ یارانِ غار، چند روزی دنبال انسانهای نیکو را گرفت و انسان شد. (تلمیح به داستان اصحاب کهف). |
||
اصحاب كهف: ياران غار |
مردم شد: به انسان تبديل شد |
پيِ نيكان گرفت: به دنبال افراد نيكو رفت. |
مثل(قصّه) هم نشین بد چون (مانند) آهنگر است. اگر جامه (لباس) را نسوزد (نسوزاند) دود در تو گیرد (دود آن به تو میرسد) و مثل هم نشین نیک چون عطّار (عطر فروش) است که اگر مشک(مادهای معطّر) به تو ندهد، بوی در تو گیرد (حداقلّ خوشبو خواهی شد). |
||
گرايش: تمايل |
به با يد: بايد بهتر باشد |
متعالي: بلند پايه |
همنشین تو از تو بِه باید تا تو را عقل و دین بیفزاید باید دوست خود را از کسانی انتخاب کنی که از تو شایستهترند؛ در این صورت باعث افزایش عقل و دینت میشود. |